92/3/11
9:2 عصر

یکی بود یکی نبود

بدست آرمین در دسته

یکی بود یکی نبود

وقتی این یکی بود اون یکی نبود

وقتی اون یکی بود این یکی نبود

مهم نیست کی بود کی نبود

ولی افسوس که هیج وقت

اون یکی با اون یکی نبود.


92/3/11
8:50 عصر

کوروش کبیر

بدست آرمین در دسته

امپراطور یونان خطاب به کوروش کبیر گفت:

ما برای شرف می جنگیم شما برای ثروت

کوروش کبیر فرمود:

آری هر کس برای نداشته هایش می جنگد.


92/3/11
2:26 عصر

متن آهنگ خیایون حصین و بیگرز

بدست آرمین در دسته

بین نگاه مردم ، میرن به سمت مقصد/نمیدونم کجا میخوام برم و بیماره مغزم
صدایی آشنا ، میخونه تو گوشم/سنگینی مسیرم میمونه رو دوشم
چون این راهی که میری ته نداره/هرچی میگیره پس نداده
تو میمونی با اون خیابونی/که مثل کویری خشک و بی بارونی
همه چی اینجا اتفاقِ/حتی میکنه بی جا استفاده
کجان اونا که بودن مثل برادر/از پشت میله ها میگن قصه برا من
خدا بده یه روز آفتابی/یه نسیم خنک هم باشه حال دادی
چطوری میشه اینجا هم یه روز خوب باشه/خوب تو "خـیـابــون" بگو کو آخه؟!

.........................................................

هر شب تلخ و سخت تنگ و سرد ، ترس بی حد و مرز و هرج و مرج
راه میرم از تو شهر از تو شب ، راه میرم ابروم خم توش هرجور هست
یاد گرفتم از خودم از دورم و از نگاه مردمم ، باید نفسامو حبس کنم باشن قدم هام بلند
من هنوز این باورُ دارم اگه سیاهی همه جا هست ، و همه آدما خوابن یکی صدامو میشنوه آخر

.........................................................

پیانو رو دوس داری؟! ، حال میده نه؟!
یکی بام ، یکی داد
دوتا نقطه تو وقتای حال
حال میده توی تنهایی هات
کیش میشی توی طعم های مات
هندوناتم  مست لای پات
یکی چپ ، یکی راست
کنتوری روی حرفای خاص
پَ یکم هول بده روی مغزای باز
بازم خیابون و من و شبُ دو تا دست توی جیب
بزرگِ ولی برا من کوچیک
دنیاتو میگم هرچند سفید
شبات ولی اینجا.با من همرنگ پوشید
آدمای شهر شده منظرم
خونه های شهر پره پنجرن
هرکدوم توشون یه قصه است و ، پره دو پاهایی که از یک جنگل ان
یه سری که صبحا میرن راه به راست
چون میدونن که شب دیگه مالِ لاشخوراس
نخ به رنگ شب نمیدن و میدونن که کف خیابونا تا روزاش جداست
امیدِ بس به شورتِ بهینه کار
هِه ، بهم چسبیده شبیه خال
خیابونُ میگم احمق بیبین
توش هیچ موقع دو دوتا نمیده چهار

................................................................

هر شب تلخ و سخت تنگ و سرد ، ترس بی حد و مرز و هرج و مرج
راه میرم از تو شهر از تو شب.، راه میرم ابروم خم توش هرجور هست
یاد گرفتم از خودم از دورم و از نگاه مردمم ، باید نفسامو حبس کنم باشن قدم هام بلند
من هنوز این باورُ دارم اگه سیاهی همه جا هست ، و همه آدما خوابن یکی صدامو میشنوه آخر

 

واقعا آهنگ دیوانه کننده ای بود خیلی دوسش دارم به خاطر همین متن آهنگشو گذاشتم


92/3/11
1:43 عصر

من و سیگار و . .

بدست آرمین در دسته


92/3/11
1:34 عصر

کاندید ها و مناظره دهم خرداد

بدست آرمین در دسته

مناظره دیروز واقعا نشان دهنده ضعف در صدا و سیما و ترس از درگیری های لفظی کاندید ها بود.

مناظره دیروز کاندید ها هم ناراحت کرد اعتراض از زمانی شروع شد که مجری گفت:

"برای شما سوالاتی تستی طرح کردیم" و اولین نفر آقای عارف بود که اعتراض کرد و آقای محسن رضایی و..

مجری در اواسط سوالات که کاندید ها هم میلی به پاسخ آن نداشتند سوالات را کنار گذاشت و سراغ مرحله دوم رفت.

مرحله دوم هم بهتر از مرحله اول نبود به اینصورت که هشت عکس را نمایش می دادند

و کاندید ها در مورد آن باید برداشت خود را می گفتند.

باز هم کاندید ها میلی نداشتند ولی به خاطر کم شدن حاشیه ها و حرف و حدیث ها باز هم جواب دادند.

به صورت طنز گفته باشم از اول این مناظره طرح و دیزاین این سالن و طرح سوالات و قرعه کشی و..

من رو یاد بازی های حذفی پرسش و پاسخ می انداخت:

به اینصورت که با مطرح کردن سوال هر کس زنگ را زود تر بزند امتیاز می گیرد.

به امید بهتر شدن مناظره بعدی و طرح مناظره عادلانه.


92/3/11
1:11 عصر

سرنوشت

بدست آرمین در دسته

بنده ای خدا را گفت:

اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای . . . پس چرا من دعا کنم؟

خداوند فرمود:

شاید نوشته بودم هر چه دعا کرد.


92/3/11
12:53 عصر

چگوارا در دادگاه

بدست آرمین در دسته

چگوارا در دادگاه

دادستان:در السالوادور چه کار می کردی؟

چ:بدنم را برنزه می کردم.

دادستان:پس چرا ساختمان را منهدم کردی؟

چ:جلوی آفتابم رو گرفته بود.

 


92/3/11
12:17 صبح

آرایشگاء

بدست آرمین در دسته

دیروز رفتم و موهامو زدم

موقع مو زدن مجبور شدم یه چند دقیقه به خاطر مو زدن آرایشگر و ژستو این حرفا

  به خودم خیره شم

اول نشناختم خودمو خیلی عوض شدم

همه چیز صورتم یک ور گودی لپ هایم به خاطر سیگار یک طرف

واقعا به معنای تمام داغون شده بودم

نمی دونم کجای زندگیم

تازه اولشم یا وسطاش یا آخرشم و همین چند روز دیگه به دار فــــــــــــــــــــــــــانی و باقــــــــــــــــــــــــــــی می دو ام.

آدم همیشه بدترین شرایطشو در نظر می گیره یعنی آخری

خلاصه وقتی از آرایشگاه اومدم بیرون دیگه هر ثانیم واسم خیلی ارزش داشت

تا پنج دقیقه بعدش که دوستمو دیدمو همه چی یادم رفت

خوب خصلت آدم ایــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــــــه.

 


92/3/10
11:52 عصر

سخن زیبا

بدست آرمین در دسته

 


92/3/9
1:33 عصر

مارمولک

بدست آرمین در دسته

 این حرف پروین پرستویی رو باید طلا گرفت گذاشت دم در سازمان ملل:

آقــــــــــــــــــــا بهشـــت زوری که نمیشــــــــــــه

انقد قشار میاری از اون ور جهنم هم میزنه بیرون.


<      1   2   3      >
Image Hosted by Free Photo Hosting at http://www.iranxm.com/